هاناخبر- دکتر محمدقسیم عثمانی؛ گرچه وقايع اخير بسيار تلخ بود و زيبنده پرستيژ سياسى كشور نبود و موجب جسارت و شادمانى دشمن شد اما با تحليل محتواي آن ميتوان درسهاي مهمي آموخت و با بازنگري در موضوعات مورد اعتراض، تهديدها را به فرصت تبديل کرد و زمينه تکرار چنين حوادثي را بهصورت محتوايي و معنايي از بين برد.
براي تحقق چنين برداشتي، نبايد همه معترضان و حتي مخربان را ضد نظام و کشور دانست؛ چراکه تعداد قابل توجهي از اين افراد، از فرط بيکاري و نيز فشار اقتصادي و اجتماعى دچار فشار روحي و رواني شدهاند که شايد اکنون، خود نيز از رفتار و کردار گذشته خود پشيمان باشند.
نكته مهم اينكه نبايد همه مشكلات را اقتصادى تصور كرد؛ هرچند مشكلات اقتصادى وزن بيشترى در نارضايتىها داشته و پوششى براى انواع ديگر نارضايتى بوده است. اگر کمي منصفانه و واقعبينانه به شرايط عمومي کشور نگاه شود، شرايط اقتصادي کشور، شرايط مطلوب و قابلدفاعي نيست و کشور از لحاظ اقتصادي نتوانسته است مشکلات اوليه بخش چشمگیری از مردم را حل کند و انبوه فارغالتحصيلان دانشگاهي کشور، بر اثر بيکاري دچار ناراحتي روحي و رواني شدهاند و ناراحتي روحي آنها به خانوادهها نيز سرايت كرده و عملا بخشي از جامعه، عصبي و در عذاب بيكارى و فشار اقتصادى قرار دارد.
به اين شرايط بايد ناکارآمدي و سستي مديران اجرائي، فاصله طبقاتي، اختلاس و فساد اقتصادي، سوءظن به مسئولان اجرائي، وعدههاي تحققنيافته، تشويش اذهان عمومي از سوی مسئولان سابق، تبعيضها و نگاههاي نابرابر، رانتخواري و ويژهخواري، ارائه آمارهاي غيرواقعي، عملکرد مؤسسات مالي، تعارض و تضاد بين قول و فعل برخى از مسئولان و احساس اينکه تعداد قابلتوجهي از مسئولان درد جامعه را درک نميکنند را نيز اضافه کرد. اگر هدف تحليل درستي از شرايط باشد، بايد اين واقعيات را پذيرفت و براي حل اين مسائل، چارهاي اساسي انديشيد و همه معترضان را نبايد ضد انقلاب و سرسپرده دشمن تلقى کرد؛ چراکه اين تلقى ما را به هيچ نقطه مثبتي نخواهد رساند و به جاي حل مسئله، صورتمسئله تغيير پيدا مىكند.
بخشی از ساختارشکنان کساني بودند که احساس ميکنند از اين کشور و از اين نظام خير و نعمتى به آنها نرسيده و نخواهد رسيد، کساني بودند که اميدشان را به بهبود شرايط از دست دادهاند. افرادي که شغلی ندارند و اشتغالي در انتظارشان نيست.
اين افراد در اين تلاطم و تعارضها بسر ميبرند که اگر واقعا پول نيست، چرا براي اختلاس پول فراوان است؟ اگر شغل نيست چرا براي آقازادهها شغل فراوان است؟ اگر قاچاق ممنوع است، چرا براي بعضى ها آزاد است؟ اگر وام نيست، چرا براي بعضيها وام بدون پشتوانه مهياست؟ اگر بودجه دولت براى افزايش حقوق كاركنان دولت ناکافي است، چرا بعضيها حقوق نجومي ميگيرند؟ اگر سادهزيستي ارزش است، چرا بعضيها رعايت نميكنند؟ اگر دولت استخدام ندارد، چگونه بعضي از نورچشمىها استخدام ميشوند؟ اگر تحصيل داخل خوب است، چرا بسياري از آقازادهها در خارج تحصيل ميکنند؟ اگر رشوه ممنوع است، چرا در بدنه اداري کشور رشوه رايج و معمول است؟ اگر قانون هست، چرا براي برخي هيچ حد و مرزي وجود ندارد؟ اگر ركود كنترل شده، چرا در بازار نقدينگى وجود ندارد؟ اگر تورم كنترل شده، چرا روزبهروز قيمت كالاها و خدمات بر شانههاى مردم بيشتر سنگينى مىكند؟ اگر قانون اساسي هست، چرا بسيارى از ظرفيتهاى مترقي آن عملياتى نمىشود؟ و بسياري از چراهاي بيجواب ديگر!
اينها حرف دل مردم است، چه آنهايي که از حبّ وطن و نظام يا هر ملاحظه ديگر، اعتراضشان را در دل يا زير لب زمزمه ميکنند و چه آناني که فشار اقتصادي و تبعيض اجتماعي، ملاحظات آنان را چنان کمرنگ كرده است که آنگونه رفتار ميكنند.
امروز بايد با خلوص نيت و روحيه ايثار و فداکاري دست به انجام اصلاحاتي اساسي و شفاف زد تا اعتماد عمومي را ترميم، احيا و تقويت كرد. بايد همه قوا و اركان نظام همسو با ولايت، به خود آيند تا اعتماد عمومي بهعنوان بزرگترين پشتوانه اين کشور از دست نرود. مردم امروزه آگاهتر و بيناتر از گذشتهاند و با شيوههاي گذشته و کهن نميتوان پاسخگوي مطالبات امروز آنها بود و بايد همه خود را با نيازها و مطالبات روز مردم تنظيم کنند.
ارسال نظر