کدام دانشگاه، کدام خیابان؟!

بعضا بی هیچ آموزش و حضور در کلاسی، " مدرک قاب گرفته " را به نمایندگان مجلس، اعضای شوراها، پیمانکاران، فرادستان و قدرتمندان می فروشند!

 هاناخبر - دکتر صلاح‌الدین خدیو؛ روز دانشجو فرصتی است تا  لختی انحطاط بی سابقه نهاد دانشگاه را بیاد بیاوریم و بدانبم نهادی که صد سال قبل به تقلید از اروپائیان در این مملکت پایه گزاری شد، به چه سرنوشت غمباری دچار شده است.
دانشگاه های معتبر غربی عموما موسسات آموزشی مذهبی بودند که در گذر زمان و همپا با تحولات گوناگون جامعه، به تدریج به نهادهای تولید و آموزش علم جدید تبدیل شدند.
 در کشور ما این تحول درونزا نبود و دانشگاه به مثابه پدیده ای وارداتی، در کنار حوزه های علمیه و مراکز آموزش سنتی قرار گرفت.
پس از انقلاب، متولیان کشور با درک این تضاد، در صدد یافتن راهی میانبر برآمند: پیوند حوزه و دانشگاه!
پرواضح است که این تلقی، همچون سایر خوانش های مکانیکی و ابزار انگارانه از علوم انسانی مدرن، ره بجایی نبرد و حاصل این تلاش، چیزی جز ناکامی و اتلاف زمان و سرمایه های مادی و معنوی نباشد.
دانشگاه پس از انقلاب به حوزه تبدیل نشد، چه حوزه ها هم علیرغم ماهیت تماما متفاوت علم جدید و الهیات، در هر صورت جای درس خواندن و دود چراغ خوردنند، بلکه با تهی شدن از "روح آکادمی" به دفتر و دستکی اداری تبدیل شد که کارش صدور مدرک مانند آموزشگاه های تعلیم رانندگی است.
مشخص نیست ایده صدور واحدهای آموزش عالی به اقصی نقاط کشور، نخستین بار به ذهن چه کسی خطور کرد، اما هر که بود، دل در گرو دانش و آموختن نداشت و فرق حوزه و دانشگاه را هم نمی دانست.
باری شعبات دانشگاه ها مانند فروشگاه های زنجیره ای در سراسر کشور گسترده شدند و میلیونها نفر مفتخر به دریافت عناوین دکتر و مهندس گشتند؟
به جرات می توان گفت حتی یک صدم این  شوخی بی مزه در اتحاد شوروی سابق هم با دانشگاه صورت نگرفت که دوره‌ای لبریز از آکادمیسین و دیالکتیسین و مورخ و زبان شناس شده بود.
بماند جمهوری خلق چین که هنوز سد سدید کنکور، مانند پنیر متخلخل و شیاردار نشده و با بیرحمی، شایستگان و باهوشترها را انتخاب و میان مایه ها را پشت در می‌گذارد.
در این آشفته بازار کشورمان که مغزها ترجیحشان مهاجرت است و بیکاران مشغول اخذ مدرک دکترا، چگونه می توان از جنبش دانشجویی سخن گفت؟
مگر با ترویج پدیده  شهروند ـ دانشجو یا کد ملی ـ دانشجو، اصولا می توان از زیست دانشجویی بعنوان فصلی ممیزه و متغیری که سرچشمه شور و احساسات و آرمان گرایی است، دیگر حرفی به میان آورد؟
وضع خیابان چطور است؟ دانشگاه و خیابان در ترمینولوژی جنبش های سیاسی دانشجویی، دو مفهوم کلیدی هستند که غایت نهایی شان، همبستگی است.
این همبستگی ظاهرا اکنون در دراماتیک ترین شکل آن تحقق یافته به نظر می رسد.
 از سردر مشهور دانشگاه تهران که خارج می شوی، خیابان معروف انقلاب است. نه آلودگی هوا، نه ترافیک و ازدحام خودروها نمی تواند صدای بازاریاب ها و ویزیتورهای علم فروشی را ساکت کند: فروش پایان نامه، نوشتن سفارشی مقاله و ...
تازه این وضع بهترین دانشگاه‌های مملکت است. جاهایی مانند دانشگاه آزاد بمانند که بعضا بی هیچ آموزش و حضور در کلاسی، " مدرک قاب گرفته " را به نمایندگان مجلس، اعضای شوراها، پیمانکاران، فرادستان و قدرتمندان می فروشند!

 

ارسال نظر

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
9 + 7 =