پیرانشهر بیدار من

شناسهٔ خبر: 44596432 -
عقربه های ساعت مدتهاست از ایستگاه 12 گذشته ولی هنوز در پیرانشهر ساعت 5 بعد از ظهر است نه کسی عجله ای دارد نه کسی دیرش شده، همه ستارگان ، سیارات و حتی شهاب سنگ ها استراحت می کنند ولی پیرانشهر هنوز بیدار است.

به گزارش هاناخبر، عقربه های ساعت مدتهاست از ایستگاه 12 گذشته ولی هنوز در پیرانشهر ساعت 5 بعد از ظهر است نه کسی عجله ای دارد نه کسی دیرش شده، همه ستارگان ، سیارات و حتی شهاب سنگ ها استراحت می کنند ولی پیرانشهر هنوز بیدار است. اکثر جانوران در دل جنگل به خواب عمیقی فرو رفته اند ولی پیرانشهر زنده و سرحال بر طبل بیداری می کوبد. حتی گیاهان با تمام سادگی خود سعی می کنند آرامش داشته و در فرایند فتوسنتز خود تجدید نظر کنند ولی پیرانشهر چون دریایی طوفانی هنوز مواج است.

 ساعت ترافیک در شهرهای دیگر ایران و خاورمیانه و جهان و حتی قطب جنوب و شمال ساعت های صبح و بعد از ظهر است ولی در خیابان های پیرانشهر خدای نکرده اگر از جایی برگردید ساعت یک شب باید در ترافیک صبر ایوب داشته باشید مسافرانی که برای اولین بار در این ساعت شب در خیابان قدس پیرانشهر گیر می افتند یک لحظه به خود شک می کنند که اینجا دیگر کجاست پاتایاست نخیر شکر خدا همه محجبه و با اخلاقند، آنتالیاست نه عزیز پس دریاش کو؟ ، لاس وگاس است پس کازینوهاش کو؟ پس تو رو خدا چه خبره ؟ یک لحظه یاد خوزستان و روزهای گرمش می افتند که مردم از شدت گرمای روز به خنکی شب پناه می برند ، یادش می افتد امروز ظهر که به پیرانشهر رسیدند از شدت سرما به پسرش گفت کاپشنمو بده دارم یخ می زنم، پس قضیه چیه ؟! حیرت زده نگاه می کند دسته ایی در پیاده رو مانند ساعت 10 صبح خندان و سرحال اند، حتی خانواده ای بسیار محترمی را دید که نه صبح و نه عصر فرصت خرید نداشتند و باید ساعت 1 بعد از نیمه شب برای کوچولوی نازنینشون یک بلوز زرشکی می خریدند آخه متاسفانه امروز دختر خاله ش نارنجی شو خریده بو!!!

 بگذریم واقعا در این شهر چه خبره؟! این همه ساعت به دست شب زنده داران خیابان های پیرانشهر واقعا هیچکدام کار نمی کند؟ معنی و مفهوم کلماتی مانند شب، روز، آرامش و استراحت در قاموس این بزرگواران چه جایگاهی دارد البته دوستی بیراه نمی گفت که موجودی که تا ساعت سه بعد از ظهر بخوابه تا ساعت 5 صبح هم بیدار می مونه !!!!!

 دوستانی که در تقویم پیرانشهر سن و سالی دارند به یاد دارند که شب های این شهر چه آرامشی داشت. غروب که می شد و با پایین کشیدن کرکره مغازه ها، مردم هندوانه ای زیر بغل به خانه می رفتند در خانه ها بسته می شد و همه خود را وقف استراحت و آماده شدن برای فردایی پرتلاش و انگیزه می کردند

جوان و نوجوان خانواده از بس که در طول روز سرگرم کار و تلاش و بازی بود شام نخورده سر سفره خوابش می برد ولی متاسفانه امروز در خانه های ما با روشن شدن اولین چراغ خانه جوانان ما فرار را بر قرار ترجیح می دهند و با دوپینگ سه سیخ جوجه و کوبیده و چربی بدون گوجه–چون ندارند - وارد ماراتن نفس گیر خیابان قدس می شوند

 خداقوت پهلوان خسته نباشی دلاور

ارسال نظر

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
9 + 6 =