رسول کریمی

شناسهٔ خبر: 3885134D -
رسول کریمی متخلص به «ماموستا سووتاو» شاعر خوش ذوق و ادیب برجسته ی مهاباد،شاعر توانمندی که هیچ اثر چاپ شده ای ندارد.

به گزارش هاناخبر ،

استاد «رسول کریمی» متخلص به «سووتاو»، شاعر خوش ذوق و ادیب برجسته ی مهاباد، دبیر بازنشسته فیزیک و یکی از موسسان انجمن ادبی شهرستان مهاباد است.
وی «حیدر بابا»را به زبان کُردی و منظومه «مم و زین» را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
در سال 1362به همراه «شریف حسین پناهی» و «مرحوم علی حسنیانی» انجمن ادبی مهاباد را پایه گذاری کرد.
وی می گوید: «گاهی شعر مرا از خواب بیدار می کند و مجبور، دست به قلمم می سازد».

* رسول کریمی، در 10 فروردین 1326 در شهر مهاباد به دنیا آمد. 10 ساله بود که پدرش به خاطر شغل دولتی، از مهاباد به بوکان منتقل و ریاست دخانیات شهرستان بوکان را عهده دار شدند.
در دوره ی دبیرستان روزنامه دیواری مدرسه را اداره می کرد که بسیار مورد توجه بود به طوری که در سال 1344 مقام اول روزنامه نگاری را در سطح استان کسب کرد.
در سال 45 با دیپلم ریاضی وارد دانشگاه آذرآبادگان تبریز شد. لیسانس فیزیک را در سال 49 از همان دانشگاه اخذ کرده و فارغ التحصیل گردید. اکنون نیز دبیر بازنشته ی فیزیک در مهاباد است..
در دوران دانشجویی به خانمی هنرمند و اهل ذوق که در رشته شیمی تحصیل می کرد،علاقه مند می شود،پس از قرار ازدواج با وی،متاسفانه این خانم دانشجو چند روز قبل از مراسم نامزدی با رسول کریمی،در سانحه دلخراش رانندگی جان خود را از دست می دهد،این موضوع موجب به آتش کشیدن دل استاد می گرددو همین امر موجب می شود که تخلص سووتاو به معنی سوخته را برای خود برگزیند.
- چرا تخلص(سووتاو) را برگزیدید؟
*در سال 1339 در بوکان که در کلاس ششم ابتدایی در مدرسه ایلخانی بوکان در حال تحصیل بود با دیدن بودم صحنه دستگیری و بازداشت چندین نفر از معلمان مدرسه توسط ساواک م.جب تحول و تاثیر در استاد شده و همان موقع اولین شعر کودکانه اش را به زبان کردی در وصف معلمان دستگیر شده می سراید..
وی نزدیکی بسیاری با موستای گرانقدر، استاد حقیقی داشت و شعرهایش را برای وی می خواند،آنچنان که خود اظهار می کندهنگامی که شعرهایش را پیش استاد می برد،ماموستا حقیقی به وی می گفت: «پسرم، من زمانی که همسن تو بودم هیچوقت به خوبی تو شعر ننوشتم». در واقع در سبک کلاسیک از استاد حقیقی و در شعر نو شاملو و سواره ایلخانی زاده را بیشتر می پسندد..

- چطور شد که تصمیم گرفتید از استاد شهریار را ترجمه کنید؟

* وی که تسلط کاملی بر زبان آذری دارد، در مورد ترجمه «حیدر بابا» می گوید: کرد و ترک از نظر فولکلور بسیار غنی هستند. وجود تابلوهای مشترک در روستاهای کردستان و آذربایجان و اشتراکات فرهنگی زیادی که بین ما وجود دارد دلیلی برای این کار من است. از طرفی در دورانی که دانشجو بودم این افتخار را داشتم که با مرحوم صمد بهرنگی آشنایی پیدا کنم.
همین مسئله باعث شد برای من که آن زمان حتی کلمه ایی ترکی بلد نبودم به ادبیات آذری روی بیاورم و امروزه به عنوان پل ارتباطی بین آذربایجان و کردستان از لحاظ ادبی شناخته شوم.
افتخار می کنم که منظومه ی (حیدر بابا)ی استاد شهریار را توانسته ام بر روی همان هجا و همان وزن از زبان آذری به زبان کردی ترجمه کنم.
گفتنی است: این اثر در کنگره ی بین المللی استاد شهریار که در اردیبهشت 1392 در برج میلاد برگزار شد، در بین 53 ترجمه، مقام اول را کسب کرد و لوح تقدیر و تندیس استاد شهریار از طرف دبیر کنگره به استاد رسول کریمی رسید..
*وی در گفتگویی که با کردپرس انجام داده اظهار می دارد:
در سالهای 47-45 این افتخار را داشتم که در سن 21 سالگی با مرحوم صمد بهرنگی آشنایی پیدا کنم. او چهره ای روشنفکر و معلمی نمونه بود که از طریق چند نفر از دانشجویان ترک با ایشان آشنا شدم به همین خاطر اسم پسر بزرگم را بهرنگ نام نهادم.

-می گویند «ترجمه، خیانت به شعر است».استاد شما آثاری از ترجمه را هم در کارنامه ی هنری خود دارید، ترجمه اشعار را چگونه انجام می دهید؟

*بله، کاملا با شما موافقم. کسی که می خواهد اثری را ترجمه کند باید استعداد خدادادی داشته باشد و گرنه در حق کار خیانت می کند. همه ی ترجمه های من، از نظر معنی و وزن تضمین شده هستند. ترجمه حیدر بابا که یکی از شاهکارهای منظوم فولکلوریک دنیا است را 26 سال قبل انجام دادم. همچنین کتاب (مم و زین) اثر استاد احمد خانی متعلق به قرن 17، که به عنوان اولین اثر مکتوب کردها شناخته می شود را از کردی کرمانجی به زبان فارسی ترجمه کردم به گونه ای که اصل شعر و ترجمه از لحاظ تعداد ابیات با هم مطابقت دارند.

تعداد ابیات این اثر گرانقدر و ترجمه ی آن 2658 بیت است. داستان ماهی سیاه کوچولواز صمد بهرنگی را نیز به شکل یک منظومه ی کردی ترجمه کرده ام تا کودکان کردستان همان مفاهیم، والایی صمد و ارزش هنری این داستان را بهتر درک کنند.

اشعاری هم از پروین اعتصامی، اقبال لاهوری، فریدون مشیری و مخصوصا از احمد شاملو به زبان کردی برگردانده ام. ترجمه ی شعر «دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم» در یک مسابقه بین المللی و در بین 200 ترجمه مقام اول را کسب کرد.

- چرا هیچ یک از آثار شما به چاپ رسیده است؟

*به دلیل این که در جامعه ی ما امکانات مادی برای ادبیات بالنده وجود ندارد. می توانم بگویم که من کمتر از هێمن و هژار کار نکرده ام ولی نتوانسته ام آنها را به چاپ برسانم.

- تعریف شما از شعر چیست؟

*پاکترین تراوشات روحی انسان، شعر است.به عقیده ی من شعر؛هه ستی به تینی ده روونه/گڕه ، گڕی ناوی جه ڕگ و دڵه /کانی و ئاوه، ڕؤژێک لێله، ڕؤژێک ڕوونه/

ڕؤژێک به ره و بڵیند بوونه.

- در شعر شما مرزهای جغرافیایی در کجا به پایان می رسند؟

*من به عنوان یک شاعر بسیار فرا ملیتی فکر می کنم. برای من یک نویسنده ایرانی، آمریکای لاتین و ... به عنوانی کسانی که وقت زیبایشان را با نوشتن و قلم زدن صرف می کنند ارزشمند اند، به شرط آنکه این هنرنمایی و هنر قلم را در خدمت انسانها و انسانیت به کار ببرند.همین طرز تفکر من، باعث شده که مورد قبول عامه ی مردم قرار بگیرم و اینکه مردم مرا به عنوان یک شاعر دوست داشته باشند، بزرگترین سرمایه ی من محسوب می شود. چرا که هیچگاه نخواستم قلمم را خلاف منافع انسان ها و احساس آنها به کار ببرم.

- استاد شما هم در عرصه ی شعر نو کار کرده اید و هم شعر کلاسیک نوشته اید، چگونه این دو را به هم پیوند داده اید؟

*شعر کلاسیک هنرنمایی خاص خود را می طلبد و شاعر و مفهوم را فدای قافیه میکند. اما شعر نو براحتی میتواند منویات درون شاعر را بیان کند.سبک شعری من بسیار متنوع است. قطعه، غزل، مخمس، ترجیح بند، ترکیب بند، رباعی، دوبیتی و حتی شعر نو. من هفت دفتر شعر سروده ام از آن جمله 4 دفتر شعر کلاسیک و 3 دفتر شعر نو و نیمایی. مجموع دفترهای شعری من به 20هزار بیت می رسد و من تک تک اشعارم را می شناسم. در نوشتن شعرهایم از به کار بردن لغات بیگانه تا حد امکان خوداری کرده ام چرا که زبان کردی، خود بسیار غنی می باشد.بیشتر شعرهای من وقایع نگاری به شمار می رود. برای جریان فوت استاد (هژار موکریانی)، فاجعه ی حلبچه و سردشت، مرگ محمد اوراز، دریاچه ی ارومیه و... . در این اوخرهم برای کودک 3 ساله (آلان کوبانی) شعر نوشته ام. زبان قلم من، زبان همه ی مردم کردستان خواهد بود.

- زن در اشعار شما چه جایگاهی دارد؟

*نقش زن در اشعار من بسیار برجسته است. شعرهای زیادی در وصف شآن زن سروده ام. در فرهنگ کردی زن را (ئافره ت) می نامند. این کلمه از ئافرودیت و سپس از ئافرودووت گرفته شده است. (دووت) در کردی کرمانشاهی به معنی دختر است. ئافرودووت یعنی دختر خورشید، دختر نور. اما متاسفانه امروزه جایگاه واقعی زن نادیده گرفته می شود. ظلمی که سالها در حق جنس زن روا داشته می شود مرا بسیار متاثر می کند. برای مثال مسئله ختنه ی دختران که بسیار دردناک است ولی متاسفانه چنین چیزی وجود دارد. همین خرافه پرستی ها در جوامع پیش پا افتاده باعث وضعیت اسفناک زنان می گردد. من برای زنان مبارز کوبانی شعر سروده ام و شعرم را به این شیرزنان شکارچی داعش، به دختران نور و روشنایی تقدیم کرده ام. همچنین اشعاری از پروین اعتصامی مانند (عشق حقیقی) را ترجمه کرده ام. او در سن 28 سالگی فوت کرد. به نظر من اعتصامی، انسانی بود که در آن سن کم توانست به اوج کار هنری خود دست پیدا کند. واقعا این زن مانند ستاره ایی در میان زنان هنرمند ایران و جهان می درخشد و برای من بسیار قابل احترام است.

-به عنوان آخرین سئوال، شیرکو بیکس می گوید: « قبل از اینکه تاریخ ما نوشته شود باید به شعر مراجعه کنیم» نظرتان در این باره چیست؟

بله، حقیقت دارد. در واقع شعر زبان اصلی ادبیات کردی به شمار می رود. بسیاری از وقایع تاریخی کردها به صورت منظوم نوشته شده است. می توان به شعرهای حمزه آغای منگور اشاره کرد. از طرفی دیگر در مناطق کرمانشاهان و ایلام هوره وجود دارد که از گات های زردتشت گرفته شده و از قدیمی ترین منظومه های شفاهی به شمار می رود. اشعار عامیانه، لالایی های مادران بر سر گهواره ی کودکانشان همگی بیانگر این مسئله می باشند.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
3 + 7 =