به گزارش هاناخبر، انگار مرا خوب می شناسی و هم قدمم بودی، با توام ای شاعر شعرهایم، انگار مخاطب نابترین سرودهات کسی نیست جز وصف حال و روز یک خبرنگار که برایش چه زیبا زمزمه کردی؛
بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس // پس من این بغض قرو خورده کجا بنویسم
گامهای آهسته تقویم زمان، هر بار که به ایستگاه مرداد می رسند کمی با احتیاط قدم برمیدارند که مبادا پای بر رخسار قشری بنهند که لحظات عمر خود را فدای رفع مشکلات و کسب آرامش و آسایش دیگران می کنند.
هفدهم مرداد و دوباره شور و نشاط تبریکات روز خبرنگار به کسانی که یک سال در سختی و ناراحتی قلمهایشان را برای نگارش درد و غم و آلام جامعه به خط می کنند تا شاید مرحمی باشند برروی زخمهای کهنه و درمان نشده جامعه...
در این روزها قلمهایمان ناخودآگاه عزم نوشتن نانوشته هایی دارند که سایه آن سالهاست بر دوشمان سنگینی میکند اما چون هیچ کسی مثل خود خبرنگار قادر به بیان و نگارش آن نیست گاهاً در پستوی خاطرات برای همیشه دفن می شود، آری واقعا ً هر آنچه در طی یکسال بعنوان خبرنگار در قالب ادای دین و انجام وظیفه برای رفع مشکلات جامعه قلم فرسایی میکند یک طرف، نگارش و نوشتن درد دلهای خود در قاب مردادماه یک طرف.
خبرنگار در طی یکسال شبانه روز با عبور از تمامی ناملایمات روزگار و بشرطی که بتواند به سلامت از تمامی سدها و موانع ساخته شده توسط دیگران عبور کند پلی خواهد شد برای عبور از دردها، رنجها و مشکلات جامعه تا شاید در آن وادی دیگر و در پس فردایی دیگر کورسوی امیدی بسوی روشنایی باز شود.
او طی این ایام مینویسد و گاهاً می گوید و راهکار ارائه می دهد تا مبادا در رسالت خود دچار فراموشی شود چرا که خبرنگار نه برای خود بلکه برای جامعه نفس می کشد تا در کنار دنیایی از مشکلات شخصی خود، جامعه را همچنان زنده نگهدارد.
رسانهها بعنوان چشم بینا و زبان گویای مردم در انعکاس مسائل و مشکلات جامعه نقش ارزنده ای دارند. امروز خبر و خبررسانی بعنوان خوراک فضای ذهن های مردم و بعنوان پرارزشترین کالاي روز نقش بسزایی در شکل گیری جریانات زندگی مردم دارد و در دنیاي امروز نقش خبرسازان و خبرنگاران بسیار با اهمیت است. لذا باید توجه داشته باشیم خبري که از طریق وسایل ارتباط جمعی به اطلاع مردم میرسد باید از سه اصل مهم « درستی»، « روشنی» و «جامعیت» برخوردار باشد تا مردم و مخاطبان آن بتوانند پاسخ صحیح و درست را از لابلای زبان و قلم خبرنگاران جستجو کنند.
آنچه باید اذعان داشت این است که رسانهها بهترین فرصت برای ارتباط مسئولان با مردم هستند اما مسئولان در بسیاری از موارد نه تنها از این فرصت پیش آمده هیچ استفاده ای نمی کنند بلکه گاهاً با تهدیدات بیجا فرصت انتقال مشکلات جامعه را از جوهر قلم خبرنگاران می گیرند و خیال می کنند تنها آنچه خود می گویند، واقعیت دارد و مابقی تشویش اذهان عمومی و جریان سازی رسانه ای هست.
این روزها از خبرنگاری نوشتن بسیار آسان است و از دغدغه و مشکلاتش گفتن آسانتر؛ همه عادت کرده ایم بگوییم که؛ اندیشه خبرنگار قلم را به زانو در می آورد، اینکه خبرنگاران طلایه داران جبهه آگاهی و چشم بینا و زبان گویای مردم هستند، اینکه باید قدرشان را بدانیم، اینکه باید مشکلاتشان را مرتفع کنیم و اینکه و اینکه... اما آنچه در واقع اتفاق می افتد چیزی بر خلاف این جملات محبت آمیز است و چشممان سفید شد از بس در انتظار تحقق شعارهای مساعدت گونه مسئولین نشسته ایم؛ زبانمان مو در آورد از بس دغدغه هایمان را گفتیم و مسئولین فقط سر تکان دادند.
گاهی فکر می کنیم که دیگر حنایمان برای کسی رنگ ندارد و گرنه این همه بی اعتنایی و نادیده گرفتن دلیلی ندارد، اما ما زورمان بیشتر از این حرف هاست؛ خبرنگاری هر چه باشد با گوشت و خون ما آمیخته شده مانند فرزندی که زاییده ذهن ماست به آن عشق می ورزیم و تا پای جان در راه رسالت خویش می ایستیم.
بقول حافظ خوش کلام؛
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق // گفتم ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
حس ختام نوشتار امسالمان چنین باشد که خبرنگاران بعنوان صاحبان اصلی فکر و قلم با تمام توان و قدرت کامل در راستای اطلاع رسانی، حق گویی، حق طلبی و شفاف سازی و با رعایت اصول دقت و صحت خبر برای کاهش مشکلات و معضلات جامعه گام برداشته و برخواهند داشت و بدون شک تا روزیکه جوهر قلمشان خشک نشود و توان نوشتن در مقابل معضلات و مشکلات جامعه را داشته باشند از دردها خواهند نوشت و از مشکلات خواهند گفت و در هیچ محکمه ای در مقابل ظلم سر خم نخواهند کرد و برای خبرنگار نیز همانند یک پزشک که به حفظ شرافت کاری خود ایمان دارد و برایش قسم یاد می کند، رسالت رسانه ای خود را فراموش نخواهد کرد حتی اگر مورد بی مهری و کم لطفی اطرافیان خود قرار گیرد.
و در نهایت ما امسال هم ماندیم و به 17 مردادی دیگر رسیدیم و ثایت کردیم که خبرنگاری عشق و است و عشق هرگز نه قاب لمعامه هست و نه قابل واگذاری به غیر معشوق و بی گمان خریدار کالای عشق با تمامی دردسرهایش چیزی جز معشوق نیست و چه زیبا شاعر ما سروده است که:
قلمم جوهرش از جوش و جراحت باقیست // پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس // پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم
آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد // باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم
بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد // که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم
عشق آن روز که لوح وقلم دستم داد // گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم
یادمان باشد؛ هیچ کس حق ندارد کرامت انسانی خبرنگاران را زیر سوال ببرد....
ارسال نظر